تاريخ : پنج شنبه 12 دی 1392برچسب:, | 13:13 | نویسنده : meisam


به کوه گفتم عشق چیست؟ لرزید.
به ابر گفتم عشق چیست؟ بارید.
به باد گفتم عشق چیست؟ وزید. 
به پروانه گفتم عشق چیست؟ نالید.
به گل گفتم عشق چیست؟ پرپر شد.
و به انسان گفتم عشق چیست؟اشک از دیدگانش جاری شد و گفت؟ دیوانگیست!!!



تاريخ : پنج شنبه 12 دی 1392برچسب:, | 13:8 | نویسنده : meisam

باز آمدی كه قلب مرا زیر و رو كنی ؟
با حرف عشق زخم دلم را رفو كنی ؟

تا مطمئن شوی كه ازعشقت شكسته ام
هی حال و روز قلب مرا پرس و جو كنی

این رسمش است ، بی خبر از من جدا شوی
اما گلایه از من ِ بی آرزو كنی ؟

از سر گذشته آب ،چرا فكر می كنی
این آب ِ رفته ای است كه باید به جو كنی

از شاخه های عشق ، چو گل چیده ای مرا
عطری دگر نمانده برایم كه بو كنی



تاريخ : یک شنبه 1 دی 1392برچسب:, | 19:25 | نویسنده : meisam

بعضى اتفاق هاى خوب

اونقدر دیر مى افتن

كه باید رو به آسمون كرد

و گفت : وقتش گذشت

مال خودت...!



تاريخ : یک شنبه 1 دی 1392برچسب:, | 19:22 | نویسنده : meisam

صدای ما رو

از پشت شیشه ی مانیتور می شنوید...

مانیتوری که الان ، خیلیا پشتش بغض دارن

مانیتوری که الان ، خیلیا دستشون

زیر چونشونه

در ضمن ،

پشت همین مانیتور هم خیلیا دلشون گرف
ته.....